در عصری زندگی میکنیم که شرکت های بزرگ محصولات موازی زیادی تولید میکنند. مثل ماکروسافت، اپل، گوگل و خیلی های دیگه. بسته به زمینه کاری و یا علایق شخصی، ما یکی از اینها رو به عنوان گزینه اصلی استفاده میکنیم. حالا شاید به صورت ترکیبی هم استفاده بکنیم، ولی همیشه به یکی از این محصولات تعلق خاطر بیشتری داریم.
چرا تعلق خاطر بیشتری داریم ؟
- چون بهتر از بقیه برای ما کار میکنند ؟
- چون ظاهرش رو دوست داریم ؟
- چون استفاده از اون محصول کلاس بیشتری داره ؟
- و هزاران دلیل دیگه
اما این تعلق خاطر یا همون ارادت، ممکنه بعضی مواقع بیشتر بشه و بدون تفکر ما رو دنبال خودش بکشه و ما بشیم زامبی.
اما متعصب یا زامبی کیست ؟ در ویکی پدیا این بخش توجه من رو جلب کرد :
تعصب یک باور یا رفتار است که با حرارت بیچون و چرا، به ویژه برای اهداف سیاسی یا دینی یا در برخی موارد ورزشی، یا با شور و شوق وسواسی برای تفریح یا سرگرمی انجام شود. فیلسوف جرج سانتایانا تعصب را اینچنین تعریف کردهاست: «تلاش خود را مضاعفکردن وقتی هدف را فراموش کردهاید». به باور وینستون چرچیل، «متعصب کسی است که نمیتواند نظر خود را تغییر دهد یا موضوع را عوض کند». با هر دو تعریف، معتصب، استانداردهای بسیار سخت و سفت و آستانه تحمل پایین برای آرا و نظرهای مخالف دارد.
افراد متعصب یا همون زامبی ها فکر نمیکنند، برای مثال همین چند وقت پیش بعد از انتشار مجله سلام دنیا به دلیل استفاده از ایندیزاین برای صفحه بندی واکنشهای بسیار بد و زامبی واری رو شاهد بودیم. مجله یعنی محتوا و اگر قرار هست چیزی نقد شود اول باید محتوا نقد شود نه دستگاه چاپ
یا مثلا برخورد زامبی وار بعضی از دوستان در جلسات لاگ نسبت به شخصی که داره از محصولات اپل استفاده میکنه.
اما منشاء این نوع برخوردها کجاست ؟
به نظر من منبع این برخوردهای زامبی وار شاخ و شونه کشیدن بزرگان این سیستم هست، وقتی استیو جابز در سخنرانی خودش میگه ویندوز یک کپی از مک بود و یا در زمان مرگ استیو جابز جناب ریچارد استالمن حرف هایی میزنه که کلی جنجال به پا میکنه. و خیلی موارد دیگه که الان حضور ذهن ندارم
همین حرفها و گفتهها به لایههای پایین منتقل میشه و در لایههای پایین، کاربران بدون توجه به این که اینها حرکتهای تبلیغاتی هست و فقط جهت جلب توجه و شوی تبلیغاتی بود. تبدیل میشه به حرکتهای زامبی وار.
به عنوان یک مصرف کننده من فقط میتونم از چیزی که استفاده میکنم دفاع کنم و بگم چرا و به چه دلیل از اون استفاده میکنم. همه نرم افزارها یک ابزار هستند. ویندوز، لینوکس، اپل و . . . هم سیستم عامل هستن و تعصب استفاده از اون برای من قابل درک نیست. ابزار نیازی به تعصب نداره. مثل اینکه بگی من از انبردست استفاده میکنم و همه اون افرادی که دارن از آچار فرانسه استفاده میکنن خر هستن
اما فلسفه موضوعش فرق میکنه. شاید یکی از اپل استفاده میکنه ولی خیلی خیلی بیشتر از من که دارم از لینوکس استفاده میکنم فلسفه آزادی و نرم افزار آزاد رو درک کرده و به جامعه نرم افزار آزاد کمک کرده. جامعه نرم افزار آزاد، نه جامعه استفاده کنندگان از لینوکس
همین بحث استفاده از «گنو/لینوکس» به جای «لینوکس» برمیگرده به اختلافات بالا دستی میان ریچارت استالمن و لینوس توروالدز. و هزاران مورد از این موارد که محدود فقط به برخورد یک شرکت با یک شرکت دیگه نمیشه. مثل اختلافات بین استیو جابز با استیو وازنیاک.
نمیخوام نتیجهگیری خاصی بکنم. اما چند خواهش دوستانه دارم
به ابزار با دید فلسفه نگاه نکنید
فلسفه رو با تعصب قاطی نکنید
به هیچ چیز تعصب نداشته باشید
لطفا زامبی نباشید
الان جا داره بگم، تکبیر ، …
مطلب خوب و بجایی رو داری می گی
می د ونم که خودت بهتر از من و هر کس دیگه ای می دونی
فقط اپل سیستم عامل نیست و مک سیستم عامل شرکت اپل هست
هر کدوم از این ابزارها که حس خوبی به ما بدن و کار ما رو راه بندازن و بتونیم تو محیط خودمون از اون ها استفاده کنیم برای ما بهتر هست به نظرم می تونیم از اون ها استفاده کنیم
زامبی هم خر است حتی
البته تو موسیقی و لباس و تیم ورزشی و زبانی که داریم با اون صحبت می کنیم هم این مورد صادق هست زامبی توش داریم
+100
به نظر من بدترین نوع تعصب ، تعصب کورکورانه است. یعنی به یه دلیل موهوم روی چیزی تعصب داشته باشیم. مثلا برای اینکه محصولات یک برند گرون ترن تعصب داشته باشیم روی مارکش!
به اعتقاد من متأسفانه مردم ایران توی این زمینه رقیب ندارن!
http://blog.omidbiz.com/omidplanet/entry/dogfooding
به نظر من، در مورد صحبتهای استالمن و کلا مخالفت با اپل و مایکروسافت، باید ابتدا یک شناخت کامل از استالمن و صحبتهایی که میکنه داشت.
متاسفانه پرداختن به کل موضوع زمان زیادی میگیره که اینجا امکانش نیست. اما بطور خلاصه، استالمن و بنیاد نرم افزار آزاد، معتقد به آزادیه.
استالمن برخلاف تعریفی که عموم از ابزار داره، کاربردی بودن رو ملاک قرار نمیده و آزادی رو مقدم بر کاربردی بودن میدونه. اینکه این کاربر هست که میبایست بر نرم افزار کنترل داشته باشه و نه نرم افزار بر کاربر. تفاوت نرم افزار غیر آزاد و آزاد هم در همینه. درمورد نرم افزار غیر آزاد این نرم افزاره که کاربر رو کنترل میکنه و کسی که برنامه رو نوشته هم برنامه رو کنترل میکنه. یعنی برنامه نویس کاربر رو کنترل میکنه. به نوعی کاربر در زندانی هست که اون برنامه نویس براش ساخته. حالا این زندان ممکنه خیلی شیک و با امکانات هم باشه.
جالب بود
سلام من تو جمع های لینوکسی کلی فحش جدید یاد گرفتم 🙂
حرفاتون رو باید با طلا نوشت
خیلیا فکر میکنن ریچارد استالمن فرشتهس و مثلا شخصی مثل بیل گیتس هیولا!
درسته ویندوز سیستم عامل خوبی نیست و از نظر پرایوسی در حد صفره اما دقت کنید این دلیل نمیشه بیل گیتس هیولا باشه و ریچارد استالمن فرشته!
بنظرم هر دوشون دارن تو مسیر منافع خودشون میرن و ما هم بجای اینکه دنبال این باشیم از عقاید اینا پیروی کنیم یا هی این یکیو بزنیم سر اون یکی بهتره دنبال منافع خودمون باشیم! هیچکس دلسوز ما نیست! 🙂
مطلب خوبی بود 🙂
زامبی نباشیم