دسته: غیر قابل دسته بندی

مدافع توسعه‌دهنده‌ها

هر از گاهی توی سرویس‌های بزرگ و یا استارتاپ‌های خارجی میچرخم و افرادی که دارن اونجت کار می‌کنند رو بررسی می‌کنم، مثلا اکانت توییترشون رو نگاه می‌کنم و یا پروژه‌های که روی گیت‌هاب قرار دادن رو تست می‌کنم.

توی یکی از همین گردش‌ها توی سایت دیجیتال اوشن یک عنوان شغلی نظر من رو جلب کرد.

digitalocean

عنوان Developer Evangelist رو تا به حال نشنیده بودم. توی گوگل جستجو کردم و رسیدم به سایت developer-evangelism.com که در واقع یک راهنمای آنلاین در مورد این شغل بود.

از تخیل تا واقعیت

به نظر من آیزاک آسیموف یا همان اسحق عاصم‌اف یکی از افرادی هست که در شکل دادن دنیای موجود و آینده ما نقش بسیار بزرگی داره. خیلی از نویسندگان ژانر علمی تخیلی داستان‌ها خودشون رو از داستان ها و مقالات اون الهام گرفتن.  ایشون در سال 1964 (۱۳۴۳) در یک مقاله پیش‌بینی‌های خودش رو در مورد جهان در ۵۰ سال آینده یعنی سال 2014 بیان کرده بود. واقعا این که یک شخص چطور می‌تونه ۵۰ سال دیگه رو به این دقت پیش بینی کنه جای شگفتی داره. لیست زیر رو بخوانید :

1- ارتباطات، صوتی – تصویری خواهد شد و با استفاده از تلفن علاوه بر صدای طرف دیگر می توان تصویر او را نیز دید. (انجام شده)

2- برقراری تماس مستقیم تلفنی با هر نقطه ای در جهان، حتی مرکز هواشناسی در قطب جنوب، میسر خواهد شد. (انجام شده)

3- ربات‌ها در سال ۲۰۱۴ نه عمومیت خواهند یافت و نه کارشان عالی خواهد بود، ولی وجود خواهند داشت. (در مصارف صنعتی پیشرفت‌های قابل توجهی شده ولی در مورد مصارف عموم هنوز اول راه هستیم. ولی پیشرفت‌های خوبی داشتیم) برای مثال ویدئوی زیر محصول یک شرکت هست که از حال تحقیقاتی خارج شده و به صورت یک محصول عرضه میشه.

 

4- صفحات قابل آویختن به دیوار جای تلویزیون های معمولی را خواهند گرفت ولی مکعب های شفاف که امکان دیدن تصویر به شکل سه بعدی را فراهم خواهد کرد به مرور عرضه خواهند شد. (صفحات قابل آویختن یا همان LCD و LED ها که به شکب فراگیر استفاده میشه و تصاویر سه بعدی هم نه به شکل مکعب که بلکه به شکل عینک‌های سه بعدی قابل استفاده است)

5- مکالمه و تماس با کره ماه دیگر چندان دشوار نخواهد بود. (این مورد هم امکان پذیر هست – در حال حاضر فضا نوردان از فضا توییت می‌کنند)

حساب کاربری رسمی ایستگاه فضایی بین‌المللی در توییتر space_station هست.

6- وسایلی برای آشپزخانه طراحی و ساخته خواهند شد که “غذاهای آماده” را مهیا خواهند کرد، آب را گرم کرده و با آن قهوه درست خواهند کرد. (مایکروفر و غیره)

7- حداقل یک یا دو مورد گیاه آزمایشگاهی که از انرژی نهفته در ستاره ها تغذیه می کنند وجود خواهد داشت. (در این مورد اطلاعاتی ندارم ولی شک دارم چنین اتفاقی باشه)

8- برای ساختن خودروهایی که توسط یک ربات هدایت خواهند شد، تلاش های زیادی صورت خواهد گرفت. (خودروی گوگل معرف حضور هست)

9- تمام جمعیت جهان به طور یکسان و کامل از تمام وسایل و تکنولوژی جدید در آینده بهره مند نخواهند شد. درصد بیشتری به نسبت امروزه از به کارگیری این وسایل محروم خواهند بود. هر چند از نظر امکانات مادی زندگی آنها ممکن است به نسبت امروز وضعیت بهتری داشته باشند ولی از تازه ترین امکانات خلق شده توسط تکنولوژی عقب خواهند ماند.

تقریبا به تمام موارد بالا رسیده‌ایم و یا خیلی نزدیک هستیم. اما هدفم از این مطلب چی بود ؟

تخیلی و آزاد گذاشتن ذهن، باعث خلاقیت میشه. خیلی از دوستانم هستند که از فیلم‌های علمی-‌تخیلی خوششون نمیاد اما باید توجه کنیم که همین فیلم‌ها و داستان‌های علمی تخیلی هستن که دنیای اطراف ما رو شکل دادن. وقتی سال 1977 (۱۳۶۵) اولین قسمت از فیلم جنگ ستارگان اکران شد، بیشتر از خود روابت داستان فیلم، مردم مجذوب خیال‌پردازی‌های داخل فیلم شدند. شمشیر لیزری، سفینه‌های عظیم و ارتباط بین منظومه‌ای توسط هولوگرام و خیلی چیزهای دیگه. اگر فیلم‌های علمی-تخیلی رو بررسی کنیم و نگاهی هم به اطراف خودمون بکنیم، میبینیم که تقریبا در حال زندگی در تخیلات چند ده سال پیش دیگران هستیم.

سعی کنید ذهن خودتون رو محدود به فضای اطرافتون نکنید. کتاب‌ و داستان علمی-تخیلی بخونید. و حتی اگر تونستید داستان‌های کوتاهی هم اگر به ذهنتون اومد بنوسید. راستی قسمت هفتم جنگ ستارگان هم به زودی میاد و قرار کلی خوش بگذره بهمون 🙂 ویدئو زیر هم نمایش یکی از روبات‌های جدید جنگ ستارگان هست که واقعا وجود داره 🙂

 

سربازی: تعطیلات اجباری با طعم آش

تعداد زیادی از پسرها به اجبار باید دو سال از عمرشون رو در خدمت سربازی طی کنن. اجباری بودن خدمت سربازی موضوعی هست که با مقاله و اعتراضات ریز لحافی و غیره حل نمیشه، و این شتری هست که بالاخره روزی رو شما می‌خوابه 🙂

اگر به زودی راهی این راه خواهید شد می‌تونید دو راه رو در پیش بگیرید.

راه اول: غول در غار

خدمت سربازی رو مثل یک غول برای خودتون بزرگ کنید و فکر کنید که در این دوران همه چیز باید فراموش بشه. حتی خودتون.

راه دوم: تعطیلات اجباری با طعم آش

این دوران رو یک تعطیلات اجباری بدونید. فکر کنید رکود اقتصادی شده و مجبورید کسب‌وکار رو تعطیل کنید. البته با توجه وضعیت، الان خیلی کم پیش میاد که خدمت سربازی باعث توفق ۱۰۰٪ یک فرد بشه. مگر در موارد خاص.

پس سعی کنید این تهدید رو به فرصت تبدیل کنید. نه اینکه چند ماه قبل از اعزام همه چیز رو تعطیل کنید، کار رو رها کنید و . . . این یک تعطیلات اجباری هست، کار و تلاش و بادگیری رو فقط شب قبل از اعزام متوقف کنید. در مرخصی‌های دوران آموزشی با استدلال این که سرباز هستید کنار نکشید، بلکه فعالیت رو چند برابر کنید. در طول خدمت هم سعی کنید از هر تنش، درگیری و دردسری در داخل یگان، خودتون رو دوری کنید. چیزی که از این دوران باقی می‌مونه خاطراتش هست. یه ضرب‌المثل هست که میگه: پسرها ۲ سال خدمت می‌کنن و یک عمر خاطرها از اون رو تعریف می‌کنن.

پس سعی کنید این تهدید رو به فرصت تبدیل کنید، چون میتونه تمرین خوبی برای آینده و ادامه زندگی باشه.

 

پی‌نوشت: من از بهمن 1380 تا آبان 1382 نزدیک آبادان خدمت کردم. وقتی من به خدمت رفتم، نه توییتری در کار بود، خبری از فیسبوک بود. هیچ کسی از اطرفیان من هم سودای استارتاپ زدن نداشتن. اصلا اون زمان این کلمه هنوز اختراع نشده بود (یا حداقل در ایران اختراع نشده بود)‍

قبل از خدمت با کامپیوتر کار می‌کردم و چیزهایی رو یاد گرفته بودم. وقتی هم به خدمت رفتم فقط فکر رو ذکر من کامپیوتر بود. توی همون دوران بود که با لینوکس آشنا شدم. نه سی‌تو در کار بود نه لاگ و نه چیزی دیگه‌ای. حتی مرحوم تکنوتاکس رو هم نمی‌شناختم. کل کتاب redhat 8.1 رو توی خدمت بدون کامپیوتر خوندم. البته چیز زیادی یاد نگرفتم ولی حداقل در جا نزدم.

 

در میان ستارگان

متن زیر یک نقد فیلم نیست ولی ممکن است بخشی از فیلم در میان ستارگان را اسپویل کند.

interstellar

 

در قسمتی از فیلم در میان ستارگان شاهد به تصویر کشیده شدن تجربه شدید اتساع زمان گرانشی هستیم. به این معنی که هر یک ساعت روی سطح سیاره‌ی نزدیک به سیاهچاله، که گرانش شدیدی دارد، به اندازه 7 سال بر روی زمین است.

تیم جستجو برای یافتن همکار خودشان که سالها قبل به این سیاره آمده، بر روی این سیاره فرود می‌آیند. یک حادثه پیش بینی نشده عزیمت آن‌ها به تأخیر می‌اندازد و وقتی آن‌ها به اندورنس (سقینه مادر) برمی‌گردند با دوستشان که 23 سال تنهایی را تجربه کرده است روبه‌رو می‌شوند، در حالی که کل سفر آنها 3 ساعت بیشتر طول نکشیده است.

دوستی می‌گفت هر هفته در دنیای اینترنت برابر 6 ماه در دنیای واقعی هست. تغییرات، پیشرفت‌ها، تولد و پذیرش فناوری‌ها در دنیای وب و برنامه نویسی بسیار پرسرعت‌تر از دیگر زمینه‌ها تکنولوژی است. البته همان طوری که به سرعت متولد می‌شود ممکن هست به همان سرعت نیز از بین بروند.

این دنیای قشنگ تقریبا نو شبیه همان سیاره‌ی نزدیک سیاهچاله است. برقرار توازن بین زندگی عادی و این دنیا خیلی سخت هست. اگر مدت کوتاهی از آن فاصله بگیرید، وقتی برمیگردید انگار که سالها نبوده‌اید. زندگی و ارتباطات با دیگران که درکی از وضعیت آن ندارند سخت و پیچیده است. اما ارتباط و گفتگو با ساکنان این سیاره بسیار راحت و لذت بخش هست.

ورود به این سیاره به آسانی یک سقوط است. فقط یک فشار کوچک شما را به درون آن پرتاب می‌کند. اما به دلیل جاذبه شدید آن خروج و فرار از آن به آن آسانی که در فیلم به تصویر کشیده شد نیست. پس اگر هنوز وارد این دنیا نشده‌اید، هنوز فرصت دارید که از آن دور شوید و مانند دیگران فقط از نوری که از آن منعکس می‌شود بهره بگیرید.

تصمیم با شماست.

سه دو یک :کست‌زیلا

کست‌زیلا قراره یک پادکست گروهی باشه که حداقل هر دو هفته یک بار منتشر میشه، تولید کنندگان اون هم در حال حاضر ۴ نفر هست.
castZilla_logo

 

  1. محمد دماوندی – سردبیر مجله سلام دنیا
  2. سهیل  – podcastplus.ir
  3. سوشیانت زوارزاده – روانشناس
  4. خودم من

قرار هست هر کسی بخش خودش رو داشته باشه و حداقل هر دو هفته یک قسمت منتشر کنیم. با توجه به صحبت‌هایی که شده فکر نکنم هر شماره حداکثر بیشتر از ۴۵ دقیقه الی یک ساعت باشه.

فعلا در آغاز راه هستیم و راه طولانی رو پیش رو داریم. امیدوام که کست‌زیلا مورد توجه دوستان واقع بشه. پیش شماره یا بهتره بگم معرفی کست‌زیلا رو می‌تونید در وب سایت اون گوش کنید.

www.castzilla.ir

نقد فیلم: دختره گور به گور شده یا همان Gone Girl

در ابتدا قرار هست که کمی فیلم Gone Girl رو اسپویل(بررسی) کنیم. بعد هم چند چیزی که به ذهنم رسیده رو خدمت دوستان عرض می‌کنم.

از شاخص‌ترین فیلم‌های جناب دیوید فینچر میتونیم به Se7en و Fight Club و The Game نام برد. و به احتمال خیلی قوی فیلم The Social Network بیشتر همه دیده شده، چون به صورت مستقیم مربوط به Facebook هست. و بهترین فیلم اخیر ایشون هم میتونم فیلم دختری با خالکوبی اژدها رو نام ببرم که از دیدنش بسیااااااااار لذت بردم و هنوز هم وقتی نگاه می‌کنم واقعا عالی هست.

از اینجا به بعد به شدت فیلم اسپول خواهد شد.

یک درصد از ۱۰۰ درصد

بیشتر از یک سال هست که به صورت فعال در توییتر فعالیت می‌کنم و امروز که به تعداد توییت‌های خودم نگاه می‌کردم دیدم که از عدد 5000 عبور کرده. یعنی در طول این مدت من بیشتر از 5000 تا توییت زدم. با خودم فکر کردم که اگر فقط به به اندازه یک در صد ( 1٪ ) از تعداد توییت‌هام پست وبلاگ داشتم چی میشد. سری به وبلاگ زدم و دیدم 42 پست منتشر کردم. که اگر اون یک در صد رو در نظر بگیریم حدود 7 – 8 پست کم داره.

البته در پارگراف بالا کمیت مطرح شده و اگر کیفیت رو هم بخوایم در نظر بگیریم بعضی وقت‌ها حتی اون یک در صد هم زیاد هست. اما خیلی از دوستان هستن که در حال حاضر مطالب و موارد خوبی رو توییت می‌کنن ولی هیچ وبلاگی ندارن. عمر مطلب هم توی توییتر بیشتر از چند ساعت نیست. وقتی کسی مطلبی رو توییت می‌کنه ممکنه فقط همون روز بتونیم ببنیم و اگر چند روز یا در بعضی موارد چند ساعت بعد بیاییم در لابه‌لای انبوهی از توییت‌ها ممکنه دیده نشه. اما وبلاگ اینطور نیست.

وبلاگ نویسی هم بر خلاف تصور کار آسونی هست، شما تصور کنید همون مطلب 140 کاراکتری رو که توییت میکنید میتونید کمی کاملتر کنید و به عنوان یک پست وبلاگ منتشر کنید.

اولین قدم همیشه سخت ترین قدم هست. پس سعی کنیم اگر وبلاگ می‌نویسم این دوستانمون رو به این کار تشویق کنیم، و کمک کنیم تا اولین قدم رو بردارن. و اگر هنوز وبلاگ نویسی رو شروع نکردیم این کار رو سخت نگیریم و از همین امروز کار رو شروع کنیم. فقط چند توصیه کوتاه

  1. برای اسم وبلاگ خیلی سخت نگیرید – میتونید از همین اسم یا ID توییتر استفاده کنید.
  2. حتما نیاز نیست که دامنه ثبت کنید و هاست بگیرید و کارهای پر دردسر بکنید. سرویس‌های خوبی داریم – می‌تونید از همین بلاگفا، پرشین بلاگ، میهن بلاگ و یا بلاگ‌.ir استفاده کنید.
  3. قرار نیست در همین اول راه مثل یک نویسنده حرفه‌ای همه چیز رو دقیق و حرفه‌ای بنویسید. برای شروع آسون بگیرید. شما خوانند راک نیستین که نیازی به شروع توفانی داشته باشه.

اگر هر کسی کمکی در این مورد نیاز داشت با ایمیل saderi در جیمیل تماس بگیره با کمال میل در خدمتش هستم

شاد باشید

تا وقتی توت روی زمین نیفتاده هنوز عیده

سلام به همه دوستانم

در وب فارسی رسم بود و هست که چند روز قبل تحویل سال در مورد سال جاری که رو به اتمام است پست می‌زنند. سال قبل کوله‌پشتی جناب امیر مهرانی بود و امسال هم هست. چند بازی وبلاگی دیگه هم اضافه شد.

سال قبل وقتی داشتم پست فرغون رو می‌نوشتم یکی از هیجان‌انگیزترین سالهای عمرم رو پست سر گذاشته بودم. امسال هم سال پر فراز و نشیبی برای من بود. از همون ماه اول سال ۹۳ تصمیم کبری گرفتیم که بیاییم و در تهران ساکن بشیم. تصمیم سختی بود ولی خوب بود. امسال اولین سال از زندگیم بود که کارمندی رو تمام و کمال تجربه کردم. یعنی از تقریبا از دنیای فریلنس دست کشیدم و وارد یک مجموعه شدم. خوشبختانه با توجه به علاقم به طراحی وب و تولید محتوا، شرکت هم به صورت تخصصی توی کار تولید محتوا هست، که همین باعث شد تجربیات خیلی با ارزشی رو تا اینجا کسب کنم.

بعد در نیمه‌های سال بود که با هم کاری آرش پادکست بی‌نام کلید خورد و تا همین چند ماه پیش خوب جلو رفت، اما بنا به دلایلی ادامه اون در هاله‌ای از ابهام هست. اما تجربه تولید و انتشار پادکست هم یکی از هیجان‌انگیرترین تجربه‌هایی بود که تا الان کسب کردم.

بعد در اواخر سال ایده مجله Hive رو مطرح کردم و با موافق شرکت اون رو اجرا کردیم، حمایت و کمک دوستان و استقبال خوبی که شد باعث شد انرژی و زمان بیشتری رو براش درنظر بگیرم و صد البته مسئولیت و فشار بیشتر رو خواهد داشت. البته این نکته رو هم باید بگم که مجله بدون حمایت دوستان عزیز هیچ وقت پا نمی‌گرفت. و همیشه به حمایت و پشتیبانی دوستان نیاز داره.

این کارهایی بود که سال قبل انجام دادم. البته موارد ریز و درشت دیگه‌ای هم بود که اینجا به اونها اشاره نکردم. اما امسال قرار هست چی کار بکنم و . . .

یکی از پروژه‌هایی که تقربیا شروع شده پروژه کست‌زیلا هست، که به زودی اولین شماره اون منتشر میشه و امیدوارم که مورد استقبال قرار بگیره. در واقع کست‌زیلا یک مجموعه هست، از افراد علاقه‌مند به تولید پادکست که قرار هست در کنار هم یک پادکست واحد رو تولید کنیم به نام کست‌زیلا. فعلا ۴ نفر هستیم ولی احتمالا در آینده این تعداد بیشتر هم میشه. منتظر اولین شماره باشید تا با دوستان و همکاران من در کست‌زیلا آشنا بشید.

همه برنامه‌نویس‌ها و طراح‌ها بدقول هستن :دی. البته یه «تقریبا» اولش باید بذاریم. یکی از چیزهایی که میخوام امسال بهش برسم خوش‌قولی هست. کاری رو قبول نمی‌کنم که فرصتش رو ندارم و اگر قبول کنم حتما و ۱۰۰٪ با زمان‌بندی درستی انجام می‌دم. قولی نمی‌دم که نتونم عمل کنم یا شک داشته باشم به عمل کردنش و اگر قول بدم تا پای جون سرش می‌ایستم.

و مورد آخر هم رسیدگی به وضعیت ورزش هست، طی این سالها من کلا با ورزش میانه خوبی نداشتم. تبریز که بودیم گه گاهی کوه می‌رفتیم، اما از وقتی اومدیم تهران حتی کوه هم نمیریم و همین باعث شده بسیار بسیار از نظر وضعیت سلامت جسمی به مشکل بخورم. پس یکی دیگه از برنامه‌های امسال ورزش خوب، منظم، مناسب و مداوم هست.

خوب درسته که الان ۱۷ فروردین هست ولی بنا به روایتی تا وقتی توت‌ روی زمین نیفتاده هنوز عیده، پس عیدتون مبارک

آقای اولدفشن

در چند ساله اخیر وبلاگ های زیادی بوده که همیشه و هر روز بهشون سر میزدیم،یک وبلاگ که خیلی دوستش داشتم اما چند وقتی هست که دیگر به روز نمی‌شود و صاحب وبلاگ به فیسبوک کوچ کرده و مطالبش رو در اونجا منتشر می‌کنه.

وبلاگ A MAN CALLED OLD FASHION تقریبا ۷ ماهی هست که دیگر به روز نمی‌شه. نمی‌دونم دلیلش چی هست. قبلا وبلاگ هر روز با یک برنامه ریزی خیلی دقیق و عالی به روز می‌شد،بیشتر مطالب در مورد عکس  و عکاسی بود، با عناوین و توضیحات بسیار خوب و بخش بندی های عالی. مثل «در ستایش عکاس» و یا «سربازان یک چشم» و عنواین جالب دیگه. نکته بسیار خوب دیگه این بود که اگر قرار بود چند روزی پستی منتشر نشه، صاحب وبلاگ در پستی به روی سن میرفت و اعلام می‌کرد که چند روزی به مرخصی می‌رود و وبلاگ تا فلان روز و فلان ساعت به روز نخواهد شد.

لینوکس یا گنو/لینوکس

از اوایل کار با سیستم عامل گنو/لینوکس همیشه با این موضوع درگیر بودم که چرا باید بگیم گنو/لینوکس درسته که گنو یک بنیاد هست ولی خوب اگر هسته لینوکس نبود این بنیاد شاید با این سرعت گسترش پیدا نمیکرد، یا شاید هم میکرد. به هر حال عصر امروز یک توییت کردم به این شکل زیر :

#لینوکس همون گنو/لینوکس هست
هر چی دلتون خواست صداش کنید

دوستی در در کمال آرامش به توییت من جواب داد و من رو قانع کرد. عکس گفتگوی توییتری خودم و ایشون رو اینجا قرار میدم تا اگر برای کسی سوال مشابه سوال من پیش اومد شاید به دردش بخوره

linux-twitter

 

چند لینک قابل مطالعه :

  1. بنیاد نرم افزار آزاد
  2. لینوکس
  3. نرم افزار آزاد
  4. نرم افزار متن باز

ممنون و متشکرم از دوست با حوصله که زامبی نبود