به داستان زیر دقت کنید :
مارک زاکربرگ در زمان تحصیلش در هاروارد زبان برنامه نویسی Z را پایه گذاری کرد که در حال حاضر بعد از گذشت ۱۰ سال به یکی از بهترین زبان های برنامه نویسی تحت وب تبدیل شده. مارک در یکی از مصاحبه های خود گفته بود که در زمان تحصیلش در هاروارد در یک رویداد دانشجویی شرکت کرده بود و ایده ساختن یک شبکه اجتماعی را داشت. ولی با توجه به این که در آن زمان سایتهایی مانند MySpace و یاهو 360 فعالیت خودشان را شروع کرده بودند ورود به این حیطه کار احمقانهای به نظر میرسید و ایده مارک کلا از رویداد کنار گذاشته شده بود. او میگوید : «در زمان فعالیت سه روزه در این رویداد متوجه ضعفهایی در زبان برنامه نویسی php شدم. به همین دلیل پس از رویداد پروژه ساختن یک زبان برنامه نویسی تحت وب را شروع کردم. من نمیخواستم کار خارق العادهای بکنم و فقط میخواستم برخی ضعفهای موجود رو برطرف کنم»
در حال حاضر ۶۰ درصد وبسایت های دنیا با زبان Z ساخته شدهاند و زاکربرگ هم علاوه بر تدریس در هاروارد به توسعه این زبان کمک میکند.
این که داستان بالا ساختگی بود شکی نیست. ولی این که اتفاقات مشابه تا به حالا چقدر رخ داده جای بحث داره. البته در داستان بالا بهترین وضیعت ممکن برای زاکربرگ در نظر گرفته شده.
من چندین بار در رویدادهای مثل «استارتآپویکند» و یا «لین استارتآپ ماشین» شرکت کردم. در این رویدادها در طی یک زمان کوتاه شرایط ساخت و رشد یک استارتآپ رو شبیه سازی میکنند و تلاش میشه که به شما اصول اولیه و چهارچوب ها رو یاد بدن. فهمیدن و درک کردن این چهارچوبها خیلی خوب و عالی هست، اما به نظر من مشکل از همین موضوع چهارچوب شروع میشه. و در اول راه، چهارچوبها باعث شرطی شدن و بسته شدن ذهن میشه. من خودم این شرطی شدن رو در ابتدای ورود به تیمی که الان دارم با اونها فعالیت میکنم داشتم. وقتی در اولین روزها نظر من رو در مورد فرنگ پرسیدن، با اقتدار تمام گفتم که این پروژه شکست خورده هست. اما الان بعد از گذشت ۶ ماه با تغییرات و چرخشها به جایی رسیدم که اطمینان دارم که وبسایت فرنگ به یکی از بهترین وبسایت ها تبدیل میشه.
افرادی که در دو حیطه «توسعه نرمافزار» و «کسبوکار» فعالیت میکنند، با شرطی شدن و قرار گرفتن در چهارچوب دچار یک مشکل بزرگ میشن. همیشه فکر میکنند که باید طبق چهارچوب های تعریف شده کار کنند. و همین موضوع باعت میشه بهترین چیز رو فراموش کنن. یعنی تفریح رو فراموش کنن.
در فیلم «شبکه اجتماعی» در ابتدای کار همه چیز فقط برای تفریح و سرگمی بود و بعد از کسب چند موفقیت کوچک تبدیل به یک کار جدی شد. حتی به نظر من تا اواسط کار هم برای فردی مثل زاکربرگ تفریح به حساب میشد.
چند وقت پیش علیرضا غلامی «تعطیل یاب» رو راه انداخت، اگر خودش رو محدود کرده بود به این سوالات که:
- آیا این سود داره ؟
- راه درآمد زایی کجاست ؟
- مشتریان من کی هستن ؟
- چند نفر مشتری ممکنه داشته باشم ؟
و کلی از این دست سوالات شاید اصلا دست به کد نمیشد. در مورد برنامه نویسی این پروژه هم من حتی احتمال میدم که اصول برنامه نویسی رعایت نشده. تنها چیزی که رعایت شده تفریح و تفریح بوده.
من به دوستان عزیزم پیشنهاد میکنم که اگر فرصتش رو دارید، خودتون رو با قوانین و چهار چوبهای دست و پا گیر درگیر نکنید. پروژه خودتون رو شروع کنید و لذت ببرید. وقتش که رسید میشینیم و Business Plan رو مینویسم.
پی نوشت : امیدوارم دوستان فعال در حوضه کسب و کار از این متن ناراحت نشن 🙂
پی نوشت ۲ : هدف من از این نوشته زیر سوال بردن این رویدادها نیست بلکه نحوه برخود ما با چیزهایی هست که در این رویدادها یاد میگیریم.
یه جورایی غافلگیر شدم. منظورم اینه که اصلاً انتظار خوندن مقاله ای با این دید به کسب و کار و … رو توی هیچ بلاگی نداشتم.
و خوشحالم از خوندنش.
یاد روزای اولی که شروع به یادگیری کرده بودم افتادم و کد زدنای تفریحی. هم لذت بخش بود و هم خوب پیش میرفت.
انگار الان یادم افتاد که ذهنم چقدر خسته س و نیاز به تفریح دارم.
ممنون از مقالۀ خوبت 🙂
مرسی، به نکته ریزی اشاره کردی که واقعا خیلی وقته یادمون رفته که چرا این رشته رو انتخاب کردیم “چون واقعا واسمون تفریح بود”
گرچه موافقم، ولی خیلی ادعای بزرگیه اینجوری عمل کردن.
یادمون باشه که تو زمونهای زندگی میکنیم که وقت ارزش بالایی داره و اگر قرار باشه اینجوری پیش بریم باید خیلی باهوش باشیم وگرنه محکوم به از دست دادن زمان و عقب موندن از حوادث دوروبر خودمون هستیم.
کسانی مثل زاکربرگ، جابر، گیتس و… افرادی بودند که علاوه بر داشتن استعداد، علاقه و موقعیت مالی مناسب، شانسهای بزرگی شامل حال اونها شد. ولی برای کسانی که شانس زیادی ندارند (مثلاً در شرایط بلبشوی موجود در ایران) بهتره که خیلی سنجیده تر کار کنند.
وقتی به این جمله رسیدم:«در حال حاضر ۶۰ درصد وبسایت های دنیا با زبان Z ساخته شدهاند» همینجوری علامت تعجب و سوال بود که دور سرم می چرخید :دی
خیلی حرف خوبی زدی… «پروژه خودتون رو شروع کنید و لذت ببرید.» فرقی نمی کنه به کجا میرسه…
عالی بود
ممنون
پیام جان بطور خلاصه به مسئله خیلی مهمی اشاره کردین، لذت بردم از خوندن این پست.
و در آخر منم به نوشته روی عکس تاکید میکنم “برا خودم :)”
به نظر من نیازِ که خیلی از مواقع روی جنبه های سرگرمی پروژه ها تاکید بشه
ممنون از دید خوبی که داشتی 😉
خیلی عالی بود من کلن از هر چی چارچوب هست متنفرم. ولی همیشه برای کارهایی که میخواستم انجام بدم به دید تفریح نگاه نمیکردم و در بعضی اوقات اول به دید مالی قضیه نگاه میکردم تا اینکه بعد از آخرین گفتگویی با هم داشتیم نظرم عوض شد و این متن برای من های قبلی من خیلی مفید است.
سلام آقا پیام
دست شما درد نکنه برای مطلب خوبی که نوشتید، چیزهای جدیدی یاد گرفتم
با تشکر از شما